اواخر پنج ماهگی
شیرین من پنج ماه وبیست روزه هستی. خیلی وقته که میخوام بیام و برات بنویسم اما واقعیت اینه که توی کوچولو تمام وقت منو پر کردی. باورم نمیشد روزی موجودی پیدا بشه که بتونه اینطور تمام وقت و انرژی منو از آن خودش کنه. و فقط خداوند میدونه چقدر این حس زیباست. زیبا و کامل. نمیدونم چرا ولی تو با بودنت داری منو اشباع می کنی. منو اشباع میکنی از حس کامل بودن، مفید بودن، بی نیاز بودن... . و بالاخره امروز تونستم در سکوت ساعت 10 شب وقتی که تو خوابی و بابا احسان هم سرکاره فرصت رو مغتنم بشمرم و برات از اتفاقای اخیر بگم. دلبندم... امروز فهمیدم توی این دنیا داشتن یک فرزند حس عجیب و شیرینیه. نه فقط به خاطر شیرینی های خود بچه، بلکه به این خاطر که یک موجود...
نویسنده :
نگار
22:34